ميزان وامگيري زبان هاي دنيا نسبت به هم، با توجه به درجه پويائي آنها، متغير است. کاربرد واژگان مشترک ميان زبانها، نشان از اين بهره گيري دوسويه دارد. گويش هاي محاوره اي، و زبان هائي که جزء زبان هاي زنده دنيا نيستند، از اين تعامل لفظي، به حاشيه رفته، و به تدريج به فراموشي مي گرايند. امروزه، زبان عربي و انگليسي، جزء زبان هاي زنده دنياست که بواسطه پيشرفت هاي تکنولوژي، اکتشافات علمي و اشاعه باورهاي ديني ميان ملت هاي مختلف، داراي اشتراکات واژگاني و معنائي هستند. يکي از شاخصه هاي بارز نفوذ اين واژگان بين زبان ها، جنبه سياسي دارد که دولتمردان، با تسخير سرزمين هاي جديد، آئين و مبلغان خود را به اين بلاد، – به جبر يا اختيار- تزريق مي کردند. در اين سير، واژگان رايجي ميان دو زبان نفوذ يافته، و بطور نامحسوس به زبان و ادبيات کشور مهمان رخنه پيدا مي کرد. اين تحقيق، به بررسي پاره اي از صامتها و الفاظي مي پردازد، که در طي تاريخ، با نفوذ اسلام و دانشمندان اسلامي به مناطق اروپائي و مغرب زمين راه يافته، و بصورت تاثير و تاثر دوسويه، جزئي از واژگان کاربردي دو طرف نمايان شده اند.